دخمل و اولین حمام با مامانی
سلام دخمل نازم . عزیزم از موقعی که دنیا اومدی می ترسیدم خودم حمامت کنم و همیشه مامان بزرگ میومد که تو رو حمام ببره ولی امروز دل رو زدم به دریا و خودم با کمک بابایی تو رو حمام کردیم . توی حمام اصلاً گریه نکردی . همش بهم زل می زدی . الهی قربون اون چشمای نازت برم عسلم . گه گاهی هم دستای خیست رو با ملچ ملوچ می خوردی . بعدشم یه شیر حسابی نوش جان کردی و خوابیدی گلم . الهی فدای دخترم برم که اینقدر خانومه . ...
نویسنده :
افسانه
19:37